سومین جلسه حلقه ی صالحین شهید نجاتی رأس ساعت10صبح دوشنبه 13/3/92در "شاهزاده حسین " تشکیل شد.

در این جلسه ضمن تاکید بر مساله ی وجوب شرکت در انتخابات و بحث و تبادل نطر پیرامون آن وقرايت زندگی نامه ی

"شهید نجاتی" ،سرکارخانم لیلا زارعی در مورد برخورد مناسب دبیران با دانش آموزان ، مسایلی بیان فرمودند.

جلسه رأس ساعت 30/11دقیقه به پایان رسید.

دومین جلسه ی حلقه ی صالحین شهید نجاتی ،رأس ساعت 6عصردوشنبه 30/2/92در امام زاده سی تن برگزارگردید،دراین جلسه جناب آقای" پورتوحیدی "در زمینه ی وجوب شرکت آگاهانه در انتخابات و مسایل مختلف روز بیاناتی ایراد فرمودند وبعد از پذیرایی، رأس ساعت 5/7جلسه پایان یافت.

 پیشاپیش " میلاد مهدی صاحب زمان ،منجی عالم بشریت ،بر همه ی عاشقان جهان مبارک باد"

با خدای خود عهد می بندم که:

31-درنظرداشته باشم که قلب کودک تحقیرشده بمبی است که فردا منفجر خواهد شد.32-ساده تدریس کنم اما عمیق 33-در املای کلمات دقت کنم وکلمات راصحیح روی تابلوبنگارم.34-ذوق و استعداد شاگردان را شناسایی کنم.35-بین دانش آموزان رقابت سالم و مثبت ایجلد نمایم.

هر روز با خودم عهد می بندم:

18-اشتباهات خود را توجیه نکنم.19-از تنبیه بدنی بپرهیزم.20-از علما،بزرگان و شخصیت های اسلامی با احترام نام ببرم.

21-از به کار بردن کلمات خارج از نزاکت بپرهیزم.22-درواقع آن قدر بگویم که می توانم بشنوم.23-رازدار ومحرم اسرارفراگیران باشم.

24-عذرخواهی شاگردان رابپذیرم.25-از تعصب بی جا بپرهیزم .26-از دانش آموزان،توقعات بیش از اندازه نداشته باشم.27-رسا وروان بودن کلمات وجملات را رعایت کنم.28-از داشتن تکیه کلام پرهیز کنم.29-در تدریس ذوق وسلیقه را به کاربرم.30-آرام وشمرده تدریس کنم.

"علی اکبر نجاتی جهرمی "در سال1336درخانواده ای مذهبی ،در محله ی صحرا ،در شهرستان "جهرم "به دنیا آمد.

پدرش با در آمد بسیار ناچیز خود ، خانواده را اداره می کرد؛ لذا علی برای این که بتواند قسمتی از مخارج زندگی خود را تامین نماید از سن 10 سالگی به مدت شش سال در نانوایی به کار مشغول بود و با درد و رنج، رشد و نمو کرد.

علاقه ی زیادی به کتاب های مذهبی داشت؛اهل تحقیق ،بررسی و مطالعه به تمام معنا بود.

در دوران تحصیل رتبه اول بود و به خصوص در زمینه ادبیات ذوق و علاقه ی خاصی از خود نشان می داد.

از او جزوات زیادی باقی مانده است ،از جمله جزوه ی 120صفحه ای در مورد تحولات سیاسی ایران از نهضت جنگل تا انفلاب  مشروطیت.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، با شر کت در  جهاد سازندگی به کمک مردم می شتافت.

فوق دیپلم برق خود را از دانش سرای راهنمایی شیراز گرفت و مدت زمانی در آموزش و پرورش به تدریس دینی چهارم متوسطه پرداخت.

 برای این که کسی اورا نشناسد ، بارها از طریق شیراز – مرودشت ،عازم جبهه ی حق علیه باطل شده بود.

چندین باراز طریق بسیج شهر بابک به جبهه رفته بود.علی عاشق شهادت بود.

در عملیات "بدر "یک پایش به سختی مجروح شد .در موقع اعزام به بیمارستان اهواز دوباره مورد حمله ی دشمن قرار گرفت ودر بیمارستان اهواز در نیمه شب 63/12/21شاهد شهادت را در آغوش کشید.    

با خود عهد می بندم:

11-سعه ی صدر داشته باشم وبا شاگردان با مهربانی رفتار کنم.

12-ازفضل فروشی بپرهیزم

13-وفای به عهد،خوش قولی وتواضع در تدریس را از یاد نبرم.

14-به هنگام تدریس ،آرامش خود را حفظ کنم.

15-از قضاوت نا صحیح نسبت به دانش آموزان بپرهیزم .

16-از سرزنش وتهدید شاگردان خودداری کنم.

17-هرگزدانش آموزان متخلف را به عذرخواهی ازخود مجبور نکنم.

باید با خامه ی زر بر لوح باور نگاشت که:

تکریم معلم، تکریم انسان است،زیرا او سازنده ی انسان است.

به عنوان یک معلم با خود عهد می بندم :

6-به هنگام تدریس ،نشاط روحی و عاطفی خودرا حفظ کنم.

7-با خوش رویی تدریس کرده وچهره ای بشاش داشته باشم.

8-احساس وعواطف شاگردان را جریحه دار نکنم.

9-تلاش کنم در کلاس فضایی عاطفی به وجود آورم.

10-شاگردان را نسبت به کلاس و درس دلسرد ننمایم.

معلم می سازد و به ساخته ی خود می نازد

خداوند هستی آفرین نیز چون انسان را آفرید ،به خویش آفرین گفت:

"فتبارک الله احسن الخالقین"

معلم تندیس کیاست است و قدیس قداست ،پس شایسته تقدیس است.

                                                                    باسمه تعای

بازگرد ای خاطرات کودکی

برسوار اسب های چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند

یادگاران کهن ماناترند

درس های سال اول ساده بود

آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه وخروس

بار دیگر صدای پای انتخابات در صحن و سرای ایران زمین طنین می افکند.

زمین زمینه شور است وزمان زمانه ی شعور،

ما معلمان نیز همگام با تمامی مردم با آگاهی هرچه تمام تر در انتخابات شرکت خواهیم کرد.

گرفتاری های دبیر ادبیات

اول صبح شنبه از منزل

با امید وانرژی کامل

ظاهرم را کمی صفا دادم

ساعت 7 راه افتادم

چشمم اول در آن سحرگه شاد

به نگهبان پارکینگ افتاد

بر خلاف همیشه با خنده

زود آمد به محضر بنده

که خدا لطف ها به ما کرده

که مرا خادم شما کرده

نظرش باز بر من افتاده

دختر خوشکلی به من داده

اسم او را بگو چه بگذارم

البته چارتای دیگم دارم

اسم او جور باشه با همه مون

با من و بچه ها وبا ننمون

دست او تا رها شد از دستم

اسم ها ر

شکم سیر و بستر راحت با دانش طلبی جورنیست ،توانگرانی که بر تشک های قو می خوابند، لحاف پرنیان بر سر می کشند، شکمشان را ازمرغ و گوشت انباشته می کنندوخداوند را از یاد می برند، هیچ گاه نمی توانند در علم و دانش  به جایی برسند.                      

معلم اقیانوس نور است ،نه فانوس کور

باید از نور او مناره هدایت ساخت و ستاره صداقت

معلم در برابرحق خشوع دارد و در برابر خلق خضوع

              چون چنین است باید متبوع باشد